خرید کتاب سال بلوا (جیبی)
جستجوی کتاب سال بلوا (جیبی) در گودریدز
معصوم گفت: (حرامزادهی پدر سگ!) و باز زد
***
به پشت سر برگشتم، چند درخت خشک پیدا بود و بر بالای پلهها یک در بزرگ چوبی بیرنگ و رو، زوزهی باد را میکشید
گفت: مرا یادت هست؟
دویدم و در راه فکر کردم من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همهی تاریخ است؟ و چرا آدمها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچ کس نیستم
***
و این یاد (نوشافرین) در هفت شب و 342 صفحه خواننده را یک شب در میان با دو شیوهی جریان سیال ذهن و دانای کل میبرد به سنگسر. به خانهی سرهنگ نیلوفری. به میدانگاهی. پیش حسینا، سیاوشان، سروان خسروی، میرزا حسن، ملکوم، ناژداکی شهردار، عالیه خانم و دکتر معصوم که با قنداق موزر به کلهی (نوشافرین) میکوبد و همهی تکگوییهای (نوشافرین) از این منگی و کمایی که در آن فرو میرود شروع میشود
روایت داستان در رمان (سال بلوا) در دو شب(فصل) به اوج خود میرسد. یکی( شب اول) که (نوشافرین) شروع به روایت میکند و دیگری (شب هفتم) که خواننده متوجه میشود حکایت از چه قرار است و فاجعه از کجا آغاز شده و در کجا به پایان خود رسیده است. (سال بلوا) برای من خواننده تنها یک سال نبوده؛ تمام این قرنهایی که این سرزمین با آن تاریخ قهرمان کش، عیار کش، حق کش و عاشق کش، گذرانده (سال بلوا) بوده و هست و همواره این شخصیتها بودهاند و خواهند بود؛ فقط لباس عوض میکنند
مشاهده لینک اصلی
اولش ارتباط برقرار کردن با داستان سخته (مثل سمفونی مردگان شاید) اما بعد دوست داشتنی میشه.
کلا انگار کتاب های آقای معروفی یه درد خاصی داره، سخته اما لطیفه!!!
#داستان_تمثیل
پ.ن: شیرازی بودن چی بهتر از این :د
پ.ن: مرسی از دوستم (مایده) که کتابو برام خرید ^^
پ.ن: @بماند برای بعد@
مشاهده لینک اصلی