کتاب پاییز فصل آخر سال است

اثر نسیم مرعشی از انتشارات نشر چشمه-برترین آثار داستانی ایران

این همه آدم در این دنیا دارند نباتی زندگی می‌کنند. بیدار می‌شوند و می‌خورند و می‌دوند و می‌‌خوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدم‌ها تو را یادشان بیاید. تئاتر نونهالان گیلان اول شده بودم. بابا ماشین آقاجان را گرفته بود و من را آورده بود خانه. لباس شیطان را از تنم درنیاورده بودم هنوز. شنل و شاخ و دمی که مامان درست کرده بود نمی‌گذاشت درست راه بروم. بابا برایم یک عروسک جایزه خریده بود. کله‌ی عروسک را کنده بودم. داشتم چشمش را از گردنش می‌آوردم بیرون. می‌خواستم بفهمم چرا وقتی می‌خوابانمش چشم‌هایش بسته می‌شود. بابا عروسک را گرفت و گذاشت کنار. من را نشاند روبه‌روی خودش. گفت من کسی نشدم، اما تو و رامین باید بشوید. یادت می‌ماند؟ گفتم آره بابا، یادم می‌ماند. فردایش رفت و دیگر نیامد. چی از بابا به من رسید غیر از این حرف و چشم‌های سبزش؟ نیامد که ببیند حرفش زندگی من را خراب کرده. خودش کسی نشد، من چرا باید می‌شدم؟


خرید کتاب پاییز فصل آخر سال است
جستجوی کتاب پاییز فصل آخر سال است در گودریدز

معرفی کتاب پاییز فصل آخر سال است از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب پاییز فصل آخر سال است


 کتاب کاربرد ArcGIS در برنامه ریزی و مدیریت شهری
 کتاب قباد شیوا؛ از میان گفته ها و نوشته ها
 کتاب ملکوت
 کتاب افسانه دل
 کتاب زمین سوخته
 کتاب گلاب خانم